سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یاس سفید.حوزه قاسم بن الحسن

       "یک روز در صدر اسلام، دشمنان به نظرشان رسید که با شِعب ابى‌طالب و محاصره‌ى اقتصادى مسلمانها، آنها را از پا بیندازند؛ اما نتوانستند. این روسیاه‌هاى بدمحاسبه‌گر خیال میکنند ما امروز در شرائط شِعب ابى‌طالبیم. اینجور نیست. ما امروز در شرائط شِعب ابى‌طالب نیستیم؛ ما در شرائط بدر و خیبریم. ما در شرائطى هستیم که ملت ما نشانه‌هاى پیروزى را به چشم دیده است؛ به آنها نزدیک شده است؛ به بسیارى از مراحل پیروزى، با سرافرازى دست پیدا کرده است. امروز مردم ما را از محاصره‌ى اقتصادى میترسانند؟ با این حرفها، با این ترفندها میخواهند مردم را از صحنه بیرون کنند؟ مگر چنین چیزى ممکن است؟ امروز می خواهند در اراده‌ى مسئولین اختلال ایجاد کنند؟ «قل هذه سبیلى ادعوا الى الله على بصیرة انا و من اتّبعنى»[1]این راهى است که با بصیرت انتخاب شده است، این راهى است که با مجاهدت باز شده است، این راهى است که با خون عزیزترینها هموار شده است."[2] 

با مراجعه به کتب تاریخی و بررسی جنبه های مختلف  دو نبرد مورد نظر مقام معظم رهبری و شعب ابیطالب در صدر اسلام می توان نکات ارزنده ای را از دل آنها بیرون آورد که نشان از دقت نظر مقام معظم رهبری(حفظه الله) به منازل مختلف فکری وجلوه گر تشبیه بسیار دقیق و زیبای ایشان پیرامون وضعیت کنونی انقلاب است حال در این متن نگارنده به بررسی و مقایسه این دو جنگ در صدر اسلام و شرایط کنونی پرداخته و نکاتی را به عرض شما خواننده محترم می رساند.

*ذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که نکات به صورت سلسله وار تاریخی پرداخته شده و جنبه های مختلف آن مورد بررسی قرار گرفته است البته نکاتی نیز در فرایندی که ناظر به حوادث پیرامون دو رویداد تاریخی است مورد توجه قرار گرفته است.انشالله امید است که این متن مورد رضایت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار بگیرد.

1)      جنگ روانی و اشراف اطلاعاتی : اولین موضع شباهت در مطالعه این دو غزوه با شرایط کنونی اشراف اطلاعاتی مسلمانان است طوری که نوع تحرکات دشمنان در دو جنگ به صورت کاملا مستمر و زیر نظر پیامبر بوده، اما در شعب ابیطالب اوضاع کاملا برعکس بوده است مسلمانان شدیدا تحت نظر مشرکان محاصره شده و هر تحرک آنها کاملا به اطلاع دارالندوه می رسیده است. سلطه فکری - روانی مشرکان زندگی مسلمانان را سخت تحت شعاع قرار داده بود.با مشاهده نهال انقلاب در سالهای ابتدایی این نوع شرایط کاملا قابلیت انطباق دارند طوریکه ما در ابتدا تحت فشار همه جانبه از سوی استکبار بودیم اما الان در زمینه جنگ روانی و اطلاعاتی به مرحله ای رسیده ایم که بسیاری از تحرکات متفاوت دشمن از جاسوسی گرفته تا تحرکات نظامی و غیرنظامی آنها را در مناطق متفاوت خصوصا در منطقه زیر نظر داریم.

2)      عملکرد و رویکرد تقابل : دومین منزلی که مورد توجه قرار می گیرد نوع رویکرد اسلام در شرایط ابتدایی و دو غزوه مورد نظر و مقایسه آن با شرایط انقلاب است.درشعب ابی طالب نوع تحرکات مسمانان قالبا پنهانی و حالتی انفعالی به خود گرفته بود و امکانات مبارزه همه جانبه با دشمن در اختیار آنها قرار نداشت اما در غزوه خیبر و بدر اوضاع کاملا معکوس شد آنها به جنگ با دو قدرت آن زمان، در منطقه جزیره العرب یعنی مشرکان ویهودیان رفتند.این نوع عملکرد و رویکرد در این دوره از انقلاب کاملا مشهود است امروزه شاهد برون رفت از حالت انفعالی به حالت فعال هستیم نمونه بارز آنرا می توان سخنرانی مقام معظم رهبری در نماز جمعه تهران دانست که ایشان مقتدرانه و با صلابت اعلام کردند هرکس را که در مقابل اسراییل بایستد ما به او کمک خواهیم کرد و از این ابا نخواهیم داشت و ما در جنگ 33 روزه حزب الله و 22 غزه دست داشته و به آن دو گروه مسلمان کمک کرده ایم.

3)      استقلال ملی سومین منزل مورد توجه، استقلال و برون رفت از حالت وابستگی به استقلال در زمینه های متفاوت مخصوصا وضعیت اقتصادی و تاثیرات شدید تحریم بر مسلمانان در شعب ابیطالب و دو غزوه است.در شعب ابیطالب مسلمانان به حالتی  دچار شده بودند که مجبور بودند که یک دانه خرما را سه نفری مصرف کرده تا  زنده بمانند اما در دو غزوه مورد نظر وضعیت مسلمانان به حدی رسیده بود که ازنظر اقتصادی تا حدودی به خودکفایی و استقلال رسیده بودند و موارد مورد نیاز را، خود تهیه می کردند. وضعیت اقتصادی آنها به مرحله ای رسیده بود که توانایی پشتیبانی دو جنگ مهم را داشتند.

البته ذکر این نکته ضروری است که همانطور که در شرایط دو غزوه مورد نظر اسلام ازنظر اقتصادی به وضعیت مطلوب نرسیده بود اما ازحیث اقتصادی کاملا با شعب ابیطالب متفاوت بود. امروزه نیز ما در چنین وضعیتی قرار داریم همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند وجود نقاط ضعف اتقصادی قابل انکار نیست اما دیگر آن شرایطی که در ابتدای انقلاب را داشتیم را نداریم و به استقلال نسبی رسیده ایم.

4)      ایمان : جنگ بدر یکی از جنگهایی بود که به خاطر ضعف مسلمانان در عده، امکانات و عدوات، مدد الهی سبب شد که تعدادی بسیار کم اما مومن بر مشرکان فایق آیند

          فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَلیلاً مِنْهُمْ فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالَ الَّذینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرینَ[3]

Ø   البته این نکته را باید متذکر شد که ایمان اولیه و شرایط ابتدایی باید محیا شود تا خداوند مسلمین را نصرت دهد.در  بدر خود مردم خواهان ارتقای اسلام بودند خداوند نیز در پاسخ به ایمانشان آنهارا یاری داد-

          " لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ[4]

با دقت در وضعیت بین المللی و داخلی می توان شباهت دو مقطع را به خوبی مشاهده کرد امروزه ایران با وجود ضعف هایی که در زمینه نوع عملکرد و تعداد نیرو دارد نتیجه های بسیار مثمر ثمری را به دست آورده است.

5)   ریزش ها و رویش ها : پیش از غزوه بدر عده ای از مسلمین تحت شرایط سخت، به دلیل اصرار خویشاوندان از اسلام رویگردان شده و به مشرکان روی آوردند، و مقابل مسلمین صف آرایی کردند، بعضی از رزم آوران مسلمان نیز به دلیل حضور فرزندان یا خویشان در سپاه مشرکین آنطور که باید با دشمن به رزم نپرداختند همین وضعیت نیز در شرایط کنونی قابل مشاهده است.عده ای از انقلاب توبه کرده و به دامن استکبار روی آورده اند عده ای دیگر به خاطر فرزندان خود در زمینه هایی از انقلاب آنطور که باید از خود مایه بگذارند همراهی نمی کنند.اما در چنین شرایطی عده ای دیگر بر ایمانشان افزوده شده است

            الَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیمانًا وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ[5]

از خویشان ناخلف خود برائت جسته اند در اینجا لازم می بینم نمونه و مصداق بارز این سخن را آیت الله خزعلی نام ببرم که مدتی پیش به دلیل نافرمانی پسر خود از او برایت جست._امید است که این نوع عملکرد ایشان مورد توجه عده ی دیگر باشد_

6)      گسترش فرهنگی و تبلیغاتی : در شعب ابیطالب، نام اسلام به صورتی فراگیر در جهان پخش نشده بود و فقط عده ای محدود و گروهی از یهودیان و مسیحیان که جهت یاری یا مبارزه با پیامبر به جزیره العرب هجرت کرده بودند از ایشان به طور کامل اطلاع داشتند اما در غزوه بدر و به خصوص در غزوه خیبر نام اسلام در جزیره العرب و اطراف آن بسیار فراگیر شده بود و اشخاصی اعم از عرب و عجم به ایشان ایمان آورده بودند.دقیقا با مطالعه زندگی 33 ساله انقلاب می توان مقاطع مختلف آن را به صورت کامل مورد بررسی قرار داد در ابتدا ما در وضعیتی بودیم که نامی از امام خمینی و انقلاب در جهان پخش نشده بود و آنطور که باید شناخته نشده بودیم اما امروزه انقلاب به مرحله ای از رشد رسیده است که انقلاب ها و رهبران منطقه به تاسی از انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی(ره) عمل کرده و گوش به فرمان مقام معظم رهبری(حفظه الله) هستند.


[1] قرآن یوسف 108

[2] بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با مردم قم به مناسبت سالروز قیام خونین مردم قم در 19 دی ماه ، 1390

[3] قرآن بقره 249

[4] قرآن رعد 11

[5] قرآن آل عمران 173

در پست بعدی ادامه مطلب را مطالعه خواهید کرد انشالله


نوشته شده در جمعه 90/12/5ساعت 6:42 عصر توسط یامین ایرانی نظرات ( ) | |

عجب صبری خدا دارد !

 

اگر من جای او بودم

همان یک لحظه اول

که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان

جهان را با همه زیبایی و زشتی

بروی یکدگر ویرانه میکردم .

 

عجب صبری خدا دارد !

 

اگر من جای او بودم

که در همسایه صدها گرسته ، چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم

نخستین نعره مستانه را اموش آندم

بر لب پیمانه میکردم

 

عجب صبری خدا دارد !

 

اگر من جای او بودم

که میدیدم یکی عریان و لرزان، دیگری پوشیده از صد جامه رنگین

زمین و آسمان را

واژگون ، مستانه میکردم

 

 

عجب صبری خدا دارد !

 

اگر من جای او بودم

نه طاعت میپذیرفتم

نه گوش از بهر استغفار این بیدادگر ها نیز کرده

پارع پاره در کف زاهد نمایان

سبحه صد دانه میکردم

 

 

عجب صبری خدا دارد !

 

اگر من جای او بودم

برای خاطر تنها یکی مجنون  صحرا گرد بی سامان

هزاران لیلی نازآفرین را کو بکو

آواره و دیوانه میکردم

 

عجب صبری خدا دارد !

 

اگر من جای او بودم

بگرد شمع سوزان دل عشاق سر گردان

سراپای وجود بی وفا معشوق را

پروانه میکردم

 

عجب صبری خدا دارد !

 

اگر من جای او بودم

بعرش کبریایی ، با همه صبر خدایی

تا که میدیدم عزیز نابجایی ، ناز بر یک ناروا گردیده خواری میفروشد

گردش این چرخ را

وارونه بی صبرانه می کردم

 

عجب صبری خدا دارد !

 

اگر من جای او بودم

که میدیدم مشوش عارف و عامی زبرق فتنه این علم عالم سوز مردم کُش

بجز اندیشه عشق و وفا، معدوم هر فکری

در این دنیای پر افسانه میکردم

 

عجب صبری خدا دارد !

 

اگر من جای او بودم

 

همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و ، تاب تماشای تمام زشت کاریهای این مخلوق را دارد

وگرنه من به جای او چو بودم

یکنفس کی عادلانه سازشی

با جاهل و فرزانه میکردم

 

عجب صبری خدا دارد !    عجب صبری خدا دارد !

 


نوشته شده در جمعه 90/11/21ساعت 6:58 صبح توسط یامین ایرانی نظرات ( ) | |


روی هر شاخه کنار هر برگ

شمع روشن کرده ست

همه چلچله ها برگشتند

و طراوت را فریاد زدند

کوچه یکباره آواز شده ست

و درخت گیلاس

هدیه جشن اقاقی ها

گل به دامن کرده ست

باز کن پنجره ها را

ای دوست

هیچ یادت هست؟

که زمین را عطشی وحشی سوخت

برگ ها پژمردند

تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست؟

توی تاریکی شب های بلند

سیلی سرما با تاک چه کرد؟

هیچ یادت هست

با سر و سینه ی گل های سپید

نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟

هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه ی باران را باور کن

و سخاوت را در چشم چمنزار ببین

و محبت را در روح نسیم

که در این کوچه ی تنگ

با همین دست تهی

روز میلاد اقاقی ها را

جشن میگیرد

خاک جان یافته است

تو چرا سنگ شدی

تو چرا این همه دلتنگ شدی

باز کن پنجره ها را و بهار را باور کن



نوشته شده در شنبه 89/12/28ساعت 12:36 عصر توسط یامین ایرانی نظرات ( ) | |


 

خلاصه ای از زندگی حضرت فاطمه معصومه (س):

نام شریف آن بزرگوار فاطمه و مشهورترین لقب آن حضرت، «معصومه» است. پدر بزرگوارش امام هفتم شیعیان حضرت موسى بن جعفر (ع) و مادر مکرمه اش حضرت نجمه خاتون (س) است . آن بانو مادر امام هشتم نیز هست . لذا حضرت معصومه (س)با حضرت رضا (ع) از یک مادر هستند.

ولادت آن حضرت در روز اول ذیقعده سال 173 هجرى قمرى در مدینه منوره واقع شده است. دیرى نپایید که در همان سنین کودکى مواجه با مصیبت شهادت پدر گرامى خود در حبس هارون در شهر بغداد شد. لذا از آن پس تحت مراقبت و تربیت برادر بزرگوارش حضرت على بن موسى الرضا (ع) قرارگرفت.

در سال 200 هجرى قمرى در پى اصرار و تهدید مأمون عباسى سفر تبعید گونه حضرت رضا (ع) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون این که کسى از بستگان و اهل بیت خود را همراه ببرند راهى خراسان شدند.

یک سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه (س) به شوق دیدار برادر و ادای رسالت زینبی و پیام ولایت به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد. این جا بود که آن حضرت نیز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زینب(س) پیام مظلومیت و غربت برادر گرامیشان را به مردم مؤمن و مسلمان مى رساندند و مخالفت خود و اهلبیت (ع) را با حکومت حیله گر بنى عباس اظهار مى کرد. بدین جهت تا کاروان حضرت به شهر ساوه رسید عده اى از مخالفان اهلبیت که از پشتیبانى مأموران حکومت برخوردار بودند،سر راه را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتیجه تقریباً همه مردان کاروان به شهادت رسیدند، حتى بنابر نقلى حضرت(س) معصومه را نیز مسموم کردند.

به هر حال ، یا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا بر اثر مسمومیت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (س)بیمار شدند و چون دیگر امکان ادامه راه به طرف خراسان نبود قصد شهر قم را نمود. پرسید: از این شهر«ساوه» تا «قم» چند فرسنگ است؟ آن چه بود جواب دادند، فرمود: مرا به شهر قم ببرید، زیرا از پدرم شنیدم که مى فرمود: شهر قم مرکز شیعیان ما است. بزرگان شهر قم وقتى از این خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند; و در حالى که «موسى بن خزرج» بزرگ خاندان «اشعرى» زمام ناقه آن حضرت را به دوش مى کشید و عده فراوانى از مردم پیاده و سواره گرداگرد کجاوه حضرت در حرکت بودند، حدوداً در روز 23 ربیع الاول سال 201 هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. سپس در محلى که امروز«میدان میر» نامیده مى شود شتر آن حضرت در جلو در منزل «موسى بن خزرج» زانو زد و افتخار میزبانى حضرت نصیب او شد.

آن بزرگوار به مدت 17 روز در این شهر زندگى کرد و در این مدت مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بود. محل عبادت آن حضرت در مدرسه ستیه به نام «بیت النور» هم اکنون محل زیارت ارادتمندان آن حضرت است.

سرانجام در روز دهم ربیع الثانى و «بنا بر قولى دوازدهم ربع الثانى» سال 201 هجرى پیش از آن که دیدگان مبارکش به دیدار برادر روشن شود، در دیار غربت و با اندوه فراوان دیده از جهان فروبست و شیعیان را در ماتم خود به سوگ نشاند .مردم قم با تجلیل فراوان پیکر پاکش را به سوى محل فعلى که در آن روز بیرون شهر و به نام «باغ بابلان» معروف بود تشییع نمودند. همین که قبر مهیا شد دراین که چه کسى بدن مطهر آن حضرت را داخل قبر قرار دهد دچار مشکل شدند، که ناگاه دو تن سواره که نقاب به صورت داشتند از جانب قبله پیدا شدند و به سرعت نزدیک آمدند و پس از خواندن نماز یکى از آن دو وارد قبر شد و دیگرى جسد پاک و مطهر آن حضرت را برداشت و به دست او داد تا در دل خاک نهان سازد.

آن دو نفر پس از پایان مراسم بدون آن که با کسى سخن بگویند بر اسب هاى خود سوار و از محل دور شدند.

بنا به گفته بعضی از علما به نظر مى رسد که آن دو بزرگوار، دو حجت پروردگار: حضرت رضا (ع) و امام جواد (ع) باشند چرا که معمولاً مراسم دفن بزرگان دین با حضور اولیا الهی انجام شده است.

پس از دفن حضرت معصومه(س) موسى بن خزرج سایبانى از بوریا بر فراز قبر شریفش قرار داد تا این که حضرت زینب فرزندامام جواد(ع) به سال 256 هجرى قمرى اولین گنبد را بر فراز قبر شریف عمه بزرگوارش بنا کرد و بدین سان تربت پاک آن بانوى بزرگوار اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهلبیت (ع). و دارالشفای دلسوختگان عاشق ولایت وامامت شد.  

 

همه شیعیان من با شفاعت او (فاطمه معصومه علیه السلام ) وارد بهشت خواهند شد .                   امام صادق (ع)

هر کس (حضرت معصومه علیه السلام ) را در قم زیارت کند ، چنان است که مرا زیارت کرده است .       امام رضا (ع)

هر کس او را با شناخت زیارت کند ، بهشت پاداش او خواهد بود .                                                   امام رضا (ع)

هر کس عمه ام (حضرت معصومه علیه السلام ) را در قم زیارت کند ، بهشت پاداش او است .              امام جواد (ع)

 



نوشته شده در دوشنبه 89/12/23ساعت 2:18 عصر توسط یامین ایرانی نظرات ( ) | |

برخورد رهبری در مواجهه با صحنه سازی

در یکی از سفرهای مقام معظم رهبری به استان مازندران ، آقا وارد منطقه محرومی به نام «ارس ما خوست» شدند. معظم له وقتی برای بازدید به مدرسه ای وارد می شوند، مشاهده می کنند که تمام میز و صند لی ها نو است آقا احتمال می دهند این کارها تشریفاتی است و برای ورود معظم له این کارها انجام گرفته است.

مقام معظم رهبری با تیزبینی و ذکاوتی که دارند از بچه ها سؤال کردند که به من بگویید این میز و صند لی ها را چه زمانی برای شما آورده اند. یکی از بچه های کلاس جواب داد: آقا همین دیروز این ها را آورده اند. آقا نگاه عتاب آلودی به آن مسؤول انداختند و فرمودند: ضرورت ندارد به خاطر مسؤولینی که خودشان نسبت به مشکلات واقفند، بخواهید صحنه سازی کنید.

سردار باقر زاده- مسؤول کمیته جستجوی مفقودین (تهران)

برگرفته از سایت شهید آوینی


نوشته شده در دوشنبه 89/10/6ساعت 7:32 عصر توسط یامین ایرانی نظرات ( ) | |

   1   2   3   4   5   >>   >


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت